هنگامی که شما به عنوان یک مدیر یا رئیس یک مجموعه کاری منصوب می شوید، به طور پیوسته زیر ذره بین کارکنان و چشمان تیزبین آنان قرار دارید و افراد به تمام صحبتها و حرکات و رفتارهای شما توجه ویژه ای دارند. اینها چیزهایی نیستند که شما در دوران کارمندی خود تجربه کرده باشید، چرا که در دوران کارمندی می توان بسیاری کارها را کرد، بسیاری حرفها را زد و بسیاری از رفتارها را از خود بروز داد، بدون اینکه حساسیت چندانی در اطرافیان و همکاران برانگیخت.
اما به محض ارتقای مقام و رسیدن به مدیریت، تمام نگاه ها و توجه ها به مدیر تازه معطوف می شود و تعابیر و تفاسیر متفاوت و گاه متناقضی از رفتارها، گفتارها و کردارهای او شکل می گیرد. این توجه ها گاه به موضوعاتی مانند لباسی که مدیران می پوشند یا ماشینی که سوار می شوند نیز تسری می یابد و به همین دلیل در دنیای مدیریت به مدیران گفته می شود:«هرچه به زبان آورید ممکن است بعدها علیه شما استفاده شود.»
باب رابین که چند سال قبل، رهبری بانک مشهور گلدمن ساکس را برعهده داشت، برایم تعریف کرد که یکبار در حالیکه در طبقات دفتر مرکزی بانک قدم می زد به یکی از دوستان قدیمی خود که تاجر طلا بود، برخورد کرد و ضمن احوال پرسی به شوخی گفت:«من خیلی از طلا خوشم می آید.» و چند دقیقه بعد از دوست خود خداحافظی کرد.
چند هفته بعد که اتفاقی به بخش طلای بانک سر می زند، درمی یابد که میزان خرید شمش طلای بانک گلدمن ساکس در هفته های اخیر به شدت افزایش پیدا کرده است. وقتی او علت را پرسید، دانست تعداد زیادی از افراد که مکالمه او را با دوستش شنیده و از علاقه او به طلا باخبر شده بودند، فکر کردند که می توانند با افزایش حجم طلای خریداری شده توسط بانک نظر مثبت او را جلب کنند. در حالیکه گفت وگوی باب و دوستش، صرفا یک گفت وگوی دوستانه و معمولی بود نه یک دستور کاری.
من هم به یاد می آورم وقتی در شرکت اپل کار می کردم، زمانی که قرار بود چند اتوبوس ویژه جابه جایی کارکنان اپل از کاپرتینو به سانفرانسیسکو تهیه و آماده سازی شود، اتفاق جالبی افتاد.
قرار بود مسئولان بخش نقلیه شرکت، رنگ خاصی را برای چرم صندلی های این اتوبوس ها سفارش دهند، اما فرآیند انتخاب رنگ آن با تاخیر مواجه شد و وقتی من جویای علت این تاخیر شدم، فهمیدم فرد مسئول انتخاب رنگ موردنظر چندبار به پارکینگ شرکت مراجعه کرده بود تا رنگ چرم صندلی ماشین استیو جابز را به عنوان رنگ پیشنهادی اعلام کند و این اتفاق در شرایطی افتاد که روح استیو جابز نیز از این قضیه بی خبر بود و او به طور غیرمستقیم و ناخواسته بر روند انتخاب رنگ چرم اتوبوس های شرکت تاثیر گذاشته بود.
این داستان به خوبی نشان می دهد که حتی جزئیاتی مانند رنگ چرم صندلی ماشین مدیران هم زیر ذره بین کارکنان قرار دارد، چه رسد به نحوه صحبت کردن، عادات رفتاری و عملکرد آنها.