علی اکبر رفوگران
پدر نوشت افزار ایران
اکثر مردم ایران با شنیدن نام خودکار، یکی از اولین برندهایی که به ذهنشان خطور می کند، برند بیک می باشد. شاید بتوان گفت تمام مردم ایران از بیک استفاده کرده اند اما تا بحال به این فکر کرده اید خودکار بیک چگونه در جیب اکثر آقایان، خانمها، محصلین، استادان و.. راه پیدا کرده؟ چگونه وارد ایران شده که این گونه در دل مردم سخت پسند ایران جا باز کرده؟
علی اکبر رفوگران فرزند چهارم یک خانواده متدین و بازاری بود که پس از تحصیل تا کلاس ششم به بازار رفت و در کنار پدر به کسب تجربه و فعالیت پرداخت.
میرزا علی، پدر علی اکبر رفوگران مردی متدین بود که به کسب روزی حلال و به اندازه اعتقاد داشت (یک روز درحالی که پدر در حجره نبودند، یکی از مدیران دولتی برای خرید 20 هزار تومان نوشتافزار به ما رجوع کرد. او پس از خرید گفت که اگر میشود دو فاکتور برای او صادر شود که در یکی رقم معامله 20 هزار تومان باشد و در دیگری رقم 30 هزار تومان ذکر شود. من هم این کار را کردم. فاکتورها را روی میزگذاشته بودم که پدر سر رسید. ایشان تا فاکتورها را دیدند، سوال کردند که جریان چیست برای او توضیح دادم که اینگونه شده است. پدر درحالی که مشتری هنوز در حجره بود سیلی محکمی به گوش من زدند. گفتند: دیگر از این کارها نکن. من نان حرام به خانه نمیبرم).
میرزا علی یک محموله بزرگ مداد ژاپنی در سال 1332 خریده بود. آن زمان اجناس ژاپنی کیفیت خوبی نداشتند و پرطرفدار نبودند. علیاکبر 23 ساله فکر کرد چه کار کند این مدادها به فروش برسند تا هم پدر از دست آنها خلاص شود هم خود بتواند پولی به دست بیاورد و خود را به پدر و همسرش اثبات کند.
غروب آن روز به کارگاه یک جوان ارمنی که قالبساز بود رفت و از او خواست قالب سر عصا بسازد که وقتی روی مداد قرار میگیرد، مداد به شکل یک عصای کوچک در بیاید و قالب کوچکی هم بسازد که به وسیله آن، دو مداد روی هم سوار شوند، از همسرش نیز درخواست کرد تا منگوله ببافد.
صبح روز بعد نزد پدرش رفت و یک صندوق مداد با شرط پرداخت یک ماهه از پدرش خرید و آن را به منزل برد و به کمک همسرش آن مداد را به شکل نمونه درست کرد. به یک حراجی در خاصرخسرو رفت و شروع به فروش این مدادهای منگوله دار کرد و در کمتر از یک ساعت تمام آنها به فروش رفت. این موفقیت قدرت ریسکپذیری علیاکبر را بیشتر کرد تا وی از پدر جدا شد و مغازه خود را افتتاح کرد. جنگ جهانی تازه تمام شده بود و کالاهای آلمانی نسبت به سایر کشورهای اروپایی ارزانتر بود. شناخت علیاکبر از سبد کالاهای مختلف وارداتی، او را به سمت کالاهای آلمانی هدایت کرد و هر روز کاتالوگ و نمونه هایی به دستش میرسید تا این که کاتالوگ یک عکس برگردان توجهش را جلب کرد طرحی برای اتومبیلها و شیشه ها به ذهنش رسید.
پیش یک استاد خطاط رفت و جمله «فالله خیر حافظا و هو ارحمالراحمین» را به خط زیبا نوشتند، دو تا نقاشی طاووس هم کنارش گذاشت و یک نامه ضمیمهاش کرد که 10 هزار عدد از این طرح چاپ کنید. پس از یک ماه، یک کارتن از آلمان از طریق پست به دستش رسید. طرح را بهصورت عکس برگردان چاپ کرده بودند. به شاگردش هزارتا از این عکس برگردانها را داد و گفت تا اینها را نفروختی، مغازه نیا، اگر یک هفته هم طول کشید، اشکالی ندارد. شما مرخصی تا اینها را بفروشی. چند ساعت بعد برگشت و گفت همه را فروخته! قیمت هر برچسب را پنج ریال گذاشته بود و در عرض چند روز همه را فروخت تا اینکه یک بسته دیگر رسید. همینطور هفته به هفته یک بسته 10 هزار تایی میرسید و او تعجب کرده بود! تقریبا با آخرین بستهها یک نامه هم از آن شرکت آلمانی به دستش رسید که گفته بود چون قیمت 10 هزار تا از این برچسبها با 200 هزار تای آنها یکی بود، برایتان 200 هزار تا چاپ کردند و شما پول 10 هزار تا را بدهید. این گونه بود روق خوبی در کارش بوجود آمد و تا سال ها سفارشات زیادی از اقصی نقاط ایران دریافت میکرد.
علی اکبر رفوگران از تجارت خود سرمایه مناسبی اندوخته بود. او قصد داشت تا الگوی توسعه را همچنان ادامه دهد و موفقیتهای بیشتری را تکرار کند. علیاکبر نمایندگی کارخانه خودنویسسازی «لوکسور» آلمان را داشت. او خودنویسهای آلمانی را وارد میکرد و از این راه درآمد مناسبی نیز کسب کرده بود ولی همچنان اهداف بزرگتری داشت: «زمانی که هنوز قلم، مداد و خودنویس ابزار نوشتن بودند و کسی خودکار را نمیشناخت یک روز دلالی نمونهای را برای فروش به حجره میرزاعلی رفوگران آورد که همان خودکار بود. میرزا علی رفوگران گفت چطور کار میکند؟ جوهر را چطور توی آن میریزند؟
علیاکبر که میدانست این نوشتافزار چیست، گفت نیازی به ریختن جوهر ندارد خودکار است . از آن به بعد نام خودکار روی آن باقی ماند. پدر ولی علاقه چندانی به توسعه نداشت. علیاکبر به اصرار پدر را مجاب میسازد تا در ساخت کارخانه و نمایندگی بیک در ایران همراهی کند. پدر به سختی میپذیرد. علیاکبر به سرعت راهی فرانسه میشود تا دیداری با رئیس کارخانه بیک ترتیب دهد. او از مدیر کارخانه بیک درخواست میکند تا دستگاه تزریق پلاستیک دست دومی را به او بدهند تا به ایران بیاورد. علی اکبر قصد داشت با این دستگاه، خودکارهای بیک را درکشور تولید کند. زمینی در حوالی منطقه «تهران نو» برای کارخانه خریداری شد و اولین سری محصولات بیک به تیراژ 500هزار تولید شد و در مدتی کوتاه 500 هزار به 100 میلیون رسید.
علی اکبر رفوگران با ساخت کارخانه بیک به توسعه کاری خود بسنده نکرد و با خرید کارخانه ورشکسته مداد و اخذ نمایندگی برند فابرکاستر مداد سوسمار را تولید کرد که تا مدتها تشخیص این که این مداد تولید رفوگران است یا وارداتی مشکل بود. برند عطر بیک نیز از اقدامات بزرگ این مرد خلاق بود که بار دیگر نیز با موفقیت خود را به دیگرا اثبات کند. علی اکبر رفوگران مردی رویاپرداز بود و روزگاری قصد داشت تا بزرگترین «کارخانه تولید نوشتافزار» خاورمیانه را تاسیس کند که میسر نشد ولی با خدماتی که کرد و در نتیجه پیگیری رویاهایش توانست دهها خاطر برای مردم ایران با تولیداتش رقم بزند که تا سالیان سال در خاطر ایرانیان خواهد ماند.