کتاب تئوری انتخاب (Choice Theory) یکی از ارزشمندترین و بهترین کتابهایی است که تاکنون در زمینه رشد و توسعه فردی نوشته شده و بسیاری از نویسندگان و متخصصان روانشناسی و رشد فردی از این کتاب در سخنرانیها و مقالات خود استفاده میکنند.
دغدغه اصلی ویلیام گلسر، انتخابهای انسانها است. او بر این باور است که ریشه بسیاری از رفتارهای ما در انتخابهایی است که داریم. او معتقد است که اگر انتخابهای خود را اصلاح کنیم، رفتارهایمان هم اصلاح خواهد شد.
بسیاری از معضلات به ظاهر حل نشدنی انسانی، مشکل رابطه ای (روابط زن و شوهر- روابط والدین و فرزندان- روابط کارمند و کارفرما – روابط دانش آموز و معلم) هستند. چرا که ما به یکدیگر نیازمندیم و ریشه این نیاز در ژن های ماست. ما به لحاظ ژنتیکی به گونه ای برنامه ریزی شده ایم تا برای ارضای چهار نیاز روان شناختی 1.عشق و احساس تعلق 2.قدرت و پیشرفت 3.آزادی و 4.تفریح تلاش می کنیم و تمام رفتارهای ما همیشه در آن لحظه که به دست به انتخاب می زنیم بهترین انتخاب ما برای ارضای یک یا چند نیاز از این نیازهاست.
بر اساس نظریه تئوری انتخاب هر یک از ما در ذهن خود دنیای مطلوبی داریم که شامل سه مقوله افراد، چیزهایی که دوست داریم، ایده ها و باورهایمان است. هرآنچه که به دنیای مطلوبمان نزدیک باشد، دوست داشتنی و خوشایند و هر چیزی که در تضاد با آن باشد ناخوشایند محسوب می شود. و به تبع آن اگر می خواهیم روابط خوبی با افراد داشته باشیم، در هر رفتاری که انتخاب می کنیم باید سوال شود که آیا این رفتار باعث نزدیکتر شدن ما به هم می شود یا دورتر شدن؟ که این موضوع نیز وابسته به شناخت دنیای مطلوب طرف مقابل می باشد. یعنی هر چقدر افراد براساس دنیای مطلوب یکدیگر رفتار کنند، روابط رضایت بخش تری خواهند داشت. پس لازمه این امر گفتگو و شناساندن دنیای مطلوب به هم می باشد.
این کتاب توصیه هایی برای بهبود روابط در هر 4 حالت پرداخته است که در تمام موارد در نظر گرفتن این ده اصل در انتخاب هایمان است.
ده اصل اساسی نظریه انتخاب
• تنها کسی که ما میتوانیم رفتارهایش را کنترل کنیم، خودمان هستیم. در واقع ما توانایی کنترل رفتارهای کسی جز خودمان را نداریم. بنابراین باید تا حد امکان به جای تغییر دادن دیگران، روی خودمان کار کنیم.
• تنها چیزی که بین ما و دیگران رد و بدل میشود، اطلاعات است. اینکه با این اطلاعات چه کنیم، به انتخاب خودمان بستگی دارد. گاهی مواقع این اطلاعات میتواند شخصی را به خوشبختی یا نابودی بکشاند.
• تمام مشکلات روانشناختی بلندمدت، از جنس «مشکلات در رابطه» هستند. بنابراین باید به فکر اصلاح روابط خود با دیگران باشیم.
• مشکل رابطهای، همواره بخشی از زندگی کنونی ما است. ما میتوانیم از خیلی چیزها آزاد شویم اما هرگز نمیتوانیم بدون حداقل یک رابطه شخصی رضایتبخش، شادمانه زندگی کنیم.
• رویدادهای دردناک گذشته، در آنچه امروز هستیم نقش مهمی دارند اما مرور دوباره آنها، کمک چندانی به نیاز امروز ما (بهبود رابطهی فعلیمان) نمیکند.
• ما پنج محرک اصلی ژنتیکی داریم: نیاز به زنده ماندن، نیاز به عشق و تعلق خاطر، نیاز به قدرت، نیاز به آزادی، نیاز به تفریح.
• ما برای تأمین این نیازها، باید یک یا چند تصویر را در دنیای کیفی خود بهبود دهیم. دنیای کیفی بخشی از دنیای ماست که از مهمترین چیزهایی که میدانیم و میشناسیم تشکیل شده است.
• ما از لحظه تولد تا مرگ، مشغول رفتار کردن هستیم. به صورت کلی رفتار کلی از چهار بخش جداییناپذیر تشکیل شده است: عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی.
• رفتارها همیشه باید در قالب فعل یا مصدر بیان شوند و حتماً خودمان فاعل جملهها باشیم. به جای من افسرده شدهام یا دچار افسردگی هستم، بگوییم من انتخاب کردهام افسرده باشم، من افسردگی میکنم یا خودم را افسرده کردهام.
• رفتارها همیشه انتخابی است. البته ما روی دو بخش فکر و عمل قدرت انتخاب داریم و فیزیولوژی و احساس به عنوان تابعی از این انتخاب ما، تحت تأثیر قرار میگیرند.
برایتان انتخاب هایی عالی برای داشتن روابطی خوب و توام با لذت و رضایتمندی آرزومندم.